Farsi 12th Grade Vocabulary Flashcards

بی نیازی ؛ در اصطلاح، بی نیازی سالک از هرچیزی جز خدا

یاری دادن، یاری

منجمد، سرمازده

جمع کَنَف، اطراف، کناره ها

شایسته؛ اولی تر: شایسته تر (با آنکه [اولی] خود صفت تفضیلی؛ در گذشته به آن [تر] اضافه کرده اند.

در لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خدا؛ در اصطلاح تصوف، خالی شدن قلب سالک از آنچه جز خداست

رنج و سختی

دل خود را متوجه حق کردن، دل از علایق بریدن و خواست خود را فداي خواست ازلی کردن، فردشمردن و یگانه دانستن خدا؛ تفریح را عطار در معنی گم شدن عار در معروف به کار میبرد، یعنی وقتی که در توحید غرق شد، آگاهی از این گمشدگی را گم کند و به فراموشی بسپارد.

ادعا، ادعای خواستن یا داشتن چیزی ؛ معنی دی دو مفهوم متقابل و متضاد.

معنی، حقیقتی است که نیاز به اثبات ندارد و دعوی لافی اسن تهی از معنی

توشه، خوردنی و آشامیدنی که در سفر به همراه می برند.

پیام آور، فرشته پیام آور

قوی، نیرومند

عاشق، دلداده

طرف بالای مجلس، جایی از اتاق و مانند آن که برای نشستن بزرگان مجلس اختصاص ميابد ؛ مجازا ارزش و اعتبار

دارای سن بیشتر

مشتاق، به شتاب رونده و چالاک، کوشا

قرص نان، نوعی نان

دشمنی، خصومت

هم نشینی، هم صحبت داشتن

جمع مقالت، گفتارها، سخنان

سرزمین، در متن درس مجازا در معنای بیابان کاربرد دارد